مدح امام علی

  • علی ای همای رحمت
  • توچه ایتی خدا را
  • که به ماسوا فکندی
  • همه سایه هما را
  • mce_marker

میلادحضرت زینب(ع)

زینب مرتضی شاه ولایت اختری سرزد                                                                            که ازنوررخش ارض وسماء رازیب وریوربود

کربلادرکربلامی مانداگرزینب نبود                                                                                  شیعه می پژمرداگرزینب نبود

این حرفه ی پرستاری ترکیب عجیبی است:ازیکسوترکیبی است ازرحمت وعطوفت ومهربانی ومراقبت وازسوی دیگردانش ومعرفت وتجربه ومهارت.(مقام معظّم رهبری)


حدیث معرفت

حدیث معرفت:
شیعه ی علی! تا چه حدمولایت رامی شناسی؟
وجود امام آگاه و بیدار و نیرومند و معصوم براى هر امّت، مایه آرامش و انواع برکات است. هیچ کس را یاراى دستیابى به افکار بلند امام علی(علیه السلام) و اوج معرفت و کنه شخصیّت آن حضرت نیست و به اسرار وجود او جز پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که استاد بزرگ آن حضرت بود و امامان معصوم، پى نمى برند. هر کس از یاران و اصحاب و پیروانش به اندازه پیمانه وجود خویش از این اقیانوس بزرگ بهره مى گیرد بى آن که کرانه ها و ژرفاى آن بر کسى روشن باشد. احاديث در فضائل امام علی(ع) آن قدر بوده كه با همه ی سختگيري‌ها در دوران‏ بنى اميه، باز هم كتاب‌ها از آن پر است و اين پيداست كه خداوند سرّى در وجود اين مرد بزرگ گذاشته كه بايد همه او را بشناسند، و گرنه با اين وضع فضيلتى‏ از او به ياد نمى‏ ماند.
خداوند متعال مي‌فرمايد: «و من الناس من يشری نفسه ابتغاء مرضاة الله و الله رؤوف بالعباد» (بقره/207). آن گونه كه در كتابهای تفسير آمده است مقصود اين آيه علي‌بن‌أبي‌‌طالب(ع) است كه امانت‌دار الهی در زمين، حجت خداوند در بين بندگان، جانشين پيامبر(ص) و بزرگترين شخصيت اسلامی پس از پيامبر (ص) است. او تمام زندگی خود را به پای اسلام ريخت و در اعماق جان و عقل خود هميشه به خدا و پيامبرش مي‌انديشيد. او به خدا و پيامبرش ايمان داشت و آن دو را دوست مي‌داشت.
تمام زندگی علی (ع) محراب عبادت بود. در كعبه آن محراب عبادت الهی به دنيا آمد. كودكی بود كه با پيامبر (ص) به نماز ايستاد. خود او مي‌فرمايد: « خدايا! من اولين كسی هستم كه شنيد و اجابت كرد ، هيچ كس جز رسول خدا در نماز از من پيشی نگرفت» حتی پيش از آنكه پيامبر به نبوت برانگيخته شود با اخلاق و معنويت های پيامبر زندگی كرد تا اينكه شخصيت او از شخصيت پيامبر(ص) كاملاً تأثير پذيرفت.
آن چنان از علم رسول خدا(ص) بهره گرفت كه دروازه علم گرديد. از رسول خدا(ص) وارد شده است كه فرمود: «أنا مدينة العلم و علی بابها»وخودشان بارهامی فرمودند:«سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی»«ازمن سؤال کنیدقبل ازآنکه مراازدست بدهید».«من به طرق آسمانهانسبت به طرق زمین آگاهترم.»«این قدرعلم درسینه ام است که نزدیک است منفجرشود.»
حق سرلوحه تمام زندگی او بود هيچگاه به اندازه مويی به باطل نزديك نشد كه پيامبر(ص) درباره او فرمود:« علی مع الحق والحق مع علی يدور معه حيثما دار».
او مجاهدی بود كه در تمامی عرصه‌ها و نبرد‌ها پيروزی را رقم زد. با اينكه آن چنان در شمشير زنی و فنون رزمی تمرين نكرده بود روايت شده است كه نيمی از كشته‌ شدگان بدر به دست او كشته شدند و باقی مسلمانان در كشتن نيمی ديگر شريك شدند. گفته مي‌شود او دركشتن اين نيم نيز مشاركت داشت. گفته مي‌شود هاتف ندا در داد: «لافتی إلاّ علی و لاسيف اِلاّ ذوالفقار» در جنگ خندق وقتی امام (ع) به مصاف عمروبن‌عبدود قهرمان مشركان رفت پيامبر (ص) فرمود:«ضربة علی يوم الخندق تعادل عبادة الثقلين».

پس از رسول خدا (ص) او اولين مسلمان بود. بنابراين حق او بود كه پس از رسول خدا (ص) جانشين او شود. رسول خدا (ص) نيز تأكيد كرد و فرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه ». امام (ع) در اخلاص ورزي، اطاعت و ذوب در خداوند بي‌نظير بود. در همه حال معصوم بود. از كودكی گناه كوچك و بزرگی را مرتكب نشد. او خود درباره كودكيش وقتی در نزد پيامبر(ص) بود مي‌گويد: «گفتار دروغی و كار بيهوده‌‌ای از من ديده نشد». از اين رو علي(ع) در درجه بالايی از عصمت قرار داشت و عصمت او رنگ و بوی معمولی و عادی نداشت.
آن چنان كه شايسته است هيچ كس در دنيا علي(ع) را درك نكرده است. از اين رو نمي‌توانيم او را با ديگران مقايسه كنيم؛ زيرا عظمت آن حضرت در معرفت به خداوند، خدا دوستی و معرفت به پيامبر و پيامبر دوستی و شناخت اسلام و جهاد در راه دين نهفته است. اگر در زندگي، رفتار و گفتار و انديشه‌های آن حضرت دقت كنيم، علی رغم پيشرفت‌های بسياری كه دنيا كرده است، باز خود را نيازمند به آموختن از علي(ع) مي‌بينيم. اگر علي(ع) در اين زمان مي‌زيست، فكر او هيچ تفاوتی با فكر زمانه نداشت. زيرا فكر او فكر حقيقی و تصويری از حقيقت زندگی بود.
علي(ع) حق دارد كه او را بررسی كنيم، او را بفهميم و به او اقتدا كنيم و او را وارد تعصبات، فرقه‌گرايي‌ها و مذهب‌گرايي‌های رايج نكنيم؛ زيرا علي(ع) بسيار والاتر از اينها بود. پيامبر(ص) درباره او فرمود: «فردا پرچم را به دست مردی مي‌دهم كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش او را دوست دارند.» اوهمه چيزش را برای خدا و پيامبر داد. اگر چه علي(ع) در ميان مردم مي‌زيست ولی همزيستی او برای اين بود كه به سوی خدا اوج بگيرد و در بين آنها خدايی بينديشيد. او مردم را برای خود نمي‌خواست از اين رو فرمود: «كار من و شما يكی نيست؛ من شما را برای خدا مي‌خواهم و شما مرا برای خودتان مي‌خواهيد.» در راه خدا و پيامبر خدا هميشه در كنار حق بود.
پس ما نيز بايد در كنار حق باشيم و در كنار باطل قرار نگيريم. هر قدر كه باطل با مال و سيطره و تعصب خود خواست ما را بفريبد، فريب نخوريم؛ زيرا پيش از آخرت، باطل در همين دنيا از بين خواهد رفت و حق باقی خواهد ماند: «ذلك بأن الله هو الحق و أن ما يدعون من دونه هو الباطل»
بايد با حق باشيم؛ زيرا حق ما را به خدا نزديك مي‌كند و ما را جزو پيروان حقيقی محمد و علی و اهل بيت پاك او قرار مي‌دهد.
روحيه آن حضرت آنقدر والاست كه مي‌بينيم وقتی بدن مباركش با ضربه عبدالرحمن بن ملجم كه جزو گروه متعصب بود، تبدار و دردمند و تب آلود است، وصيت شخصی به بستگانش ندارد كه مال و منالی را برای آنان به جای بگذارد بلكه خطاب وصايای آن بزرگوار به همه مسلمانان است. در آخرين لحظات عمر شريفش به فرزندانش حسن(ع) و حسين(ع) كه پس از او عهده‌دار مسؤوليت امت اسلامی هستند و همه فرزندانش و هر كسی كه اين نوشته به او برسد وصيت مي‌كند. پس همه آنهايی كه نوشته امام علي(ع) به آنان مي‌رسد بايد در قبال اين وصيت احساس مسؤوليت كنند و بكوشند تا آن را برخود و جامعه خود اجرا كنند. زيرا وصيت امام علي(ع) امانتی بر دوش همه نسلهای مسلمان است.

وصيت به حسنين(ع)
بيائيد ببينيم كه اولا به حسن و حسين(ع) و ثانياً به كسانی كه اين نوشته به ايشان مي‌رسد امام علي(ع) چه وصيتی مي‌كند.
«اوصيكما بتقوی الله - رسالت علي(ع) رسالت اسلام است؛ به مردم ياد مي‌دهد كه در هر آن خدا را در نظر بگيرند. از دستوراتش اطاعت كنند و به نواهی پروردگار پاي‌بند باشند. معنای تقوا اين است كه انسان را به سوی بهشت سوق دهد زيرا خداوند به پرهيزگاران وعده بهشت داده است - و أن لا تبغيا الدنيا و إن بغتكما - دنبال دنيا نباشيد و تمام همّ و غمّ خود را دنيا قرار ندهيد كه با تمام توان خود در پی دنيا برويد و در اين راه تمام اصول و مسؤوليت‌های خود را به فراموشی بسپاريد تا به ضرر دينتان هم كه شده به دنيا دست پيدا كنيد - و لا تأسفا علی شيء منها زوی عنكم - اگر دنيايتان دچار نقصان شد و بعضی خسارتهايی را متحمل شديد، اگر بعضی فرصت‌ها يا خواسته‌ها را از دست داديد به آخر خط نرسيده‌ايد؛ زيرا دنيا سرای جاودانگی نيست بلكه گاهی همرا ه با سود و گاهی همراه با زيان است؛ پس سودهای آن شما را نفريبد و زيان‌های آن شما را از پا نيندازد كه آنچه نزد خداوند است خوب و پايدارتر است - و قولا بالحق - در مسايل دين و سياست و اجتماع و اقتصاد حقگرا باشيد «ذلك بأن الله هو الحق و أن ما يدعون من دونه الباطل»(حج/62). سخنان باطل نگوئيد؛ زيرا فردای قيامت در برابر خداوند خواهيد ايستاد و خداوند در اين باره شما را مورد مؤاخذه و محاسبه قرار خواهد داد؛ مسلمان كسی است كه سخنش سخن حق باشد و در راه خداوند ملامت هيچ ملامت‌گری را نپذيرد. هنگامی كه كار مي‌كنيد، كار شما برای حضور در نزد خداوند باشد. هر تلاشی كه مي‌كنيد و هر توانی را كه مصرف مي‌كنيد، خداوند در قبال آن به شما پاداش خواهد داد.
خداوند متعال مي‌فرمايد: «المال و البنون زينة الحياة الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثواباً و خير املاً»(كهف/46) زيرا آن چيزهايی كه نزد خداوند است جاودانه است و چيزهايی كه نزد مردم‌اند زايل شدنی هستند - و كونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» اگر قدرتی داشتيد، از آن برای ياری كردن مظلوم و ستمديده استفاده كنيد، مظلوم هر كه مي‌خواهد باشد؛ از آن برای مقابله با ظالم استفاده كنيد، ظالم هر كه مي‌خواهد باشد؛ زيرا مسؤوليت انسان مسلمان اين است كه در كنار عدالت و عدالت‌ورزان و ستمديدگان و عليه ستم و ستمكاران بايستد.
«اوصيكما و جميع ولدی و أهلی و من بلغه كتابی بتقوی الله - امام(ع) در هر جايی روی مسأله تقوی تأكيد مي‌كند و مي‌كوشد تا جامعه آينده را بر اساس آن استوار سازد تا جامعه از تعادل و توازن برخوردار باشد - و نظم امركم - در امور اجتماعی و سياسی و اقتصادی و امنيتی خود بی نظم نباشيد بلكه به هر انسانی حق او را بدهيد. جامعه شما آن چنان منظم باشد كه هر كس جايگاه خود را بشناسد. نبايد در جامعه هرج و مرج و بي‌نظمی وجود داشته باشد و هركس طبق خواسته خود حركت كند. زيرا اين وضعيت باعث زير پاشدن مسائل اصلی خواهد شد و امت اسلامی از قضايای اصلی خود جا خواهند ماند.
- و صلاح ذات بينكم - اگر در بين خود دچار اختلاف شديد در مسير اصلاح امور حركت كنيد «انّما المؤمنون اخوة فأصلحوا بين اخويكم»(حجرات/10) اقتضای برادری همين است - فإنی سمعت جدكما(ص) يقول: صلاح ذات البين افضل من عامّة الصلاة و الصيام» اگر بين دو گروه اصلاح كنيد اين كار شما بهتر از تمام نمازها و روزه‌های مستحبی است؛ زيرا باقی بودن اختلافات در بين مردم ممكن است به ويرانی جامعه بينجامد و به اسلام و جامعه اسلامی آسيب وارد نمايد.
سپس امام(ع) فرياد مي‌زند و نسبت به رعايت حال نيازمندان هشدار مي‌دهد: «الله الله فی الايتام فلا تغبوا أفواههم - نگذاريد كه يك روز سير و يك روز گرسنه بمانند، يك روز پوشيده و روز ديگر عريان باشند. امام(ع) مي‌خواهد بفرمايد كه رسيدگی به حال يتيمان يك مسؤوليت اجتماعی است؛ زيرا آنان كسی را ندارند كه آنان را سير كنند، ايشان را بپوشانند و زندگی كريمانه‌ای را برای ايشان فراهم سازند - ولا يضيعوا بحضرتكم - در جامعه همان گونه كه از فرزندان خود مواظبت مي‌كنيد به حال آنان نيز رسيدگی كنيد، تا اينكه ايتام گرفتار ناهنجاری و جرم و جنايت نشوند.
«والله الله فی جيرانكم - خواست اسلام اين است كه انسان مسلمان نه تنها با همسايه خود رفتار حسنه‌ای داشته باشد بلكه آزار و اذيت را نيز از او بردارد - فإنهم وصية نبيكم مازال يوصی بهم حتی ظننّا أنه سيورّثهم والله الله فی القرآن لا يسبقكم بالعمل به أحدٌ غيركم» زيرا خداوند متعال، قرآن را برای عمل شدن به آن نازل كرده است، تا مايه هدايت مردم را فراهم كند و مردم در عرصه‌های گوناگون زندگی خود از نور قرآن بهره ببرند.
«والله الله فی الصلاة فإنها عمود دينكم - نماز ستون دين است، اگر نماز قبول شود بقيه چيزها قبول شوند و اگر نماز رد شود بقيه چيزها رد شوند. رسول خدا(ص) نماز را به چشمه آبی تشبيه مي‌كند كه بر دروازه انسان قرار دارد و انسان پنج مرتبه در روز خود را در آن شستشو مي‌دهد و به وسيله آن كثافتها را از خود زايل مي‌كند. نماز نيز گناهان را از بين مي‌برد.«وأمر أهلك بالصلاة و اصطبر عليها»(طه/132). بنابراين بايد خانواده خود را به نماز خواندن عادت دهيم تا اينكه بر اطاعت و عبادت و محبّت الهی پرورش يابند.
«والله الله فی بيت ربكم» درباره كعبه مواظبت كنيد - لا تخلوه ما بقيتم - هميشه در آن حضور داشته باشيد؛ زيرا خانه خدا مظهر قدرت مسلمانان و نشانه وحدت و يكپارچگی آنان است - فإنه إن ترك لم تناظروا - اگر اين كار را ترك كرديد هيچ كس به شما نگاه نمي‌كند.
«والله الله فی الجهاد - جهاد نشانه مقابله با دشمنانی است كه مي‌كوشند امت اسلامی را از هستی ساقط كنند. اگر از جهاد با نفس عاجز هستيد با سخن به دشمنان خود «نه» بگوئيد - بأموالكم - با مال خود جهاد كنيد - و انفسكم - به ميدان‌های مبارزه بشتابيد - و السنتكم فی سبيل الله» حديث شريف مي‌فرمايد: «اگر يكی از شما امر ناپسندی را ببيند بايد با دست خود آن را تغيير دهد، اگر نتوانست پس با زبان خود اين كار را انجام دهد و اگر نتوانست با قلب خود اين كار را انجام دهد و اين ضعيف‌ترين [مرحله] ايمان است».
وصيت‌های آن حضرت به پيروان پيامبر(ص)
صعصعة بن صلحان العبدی نقل مي‌كند كه از علي(ع) اجازه ورود خواستم. ولی به خاطر وخامت حال امام به او اجازه داده نشد. صعصعة به دربان گفت: به امام بگو: ای اميرالمؤمنين خداوند تو را در زندگی و ممات رحمت كند؛ چرا كه خداوند در سينه تو جايگاه عظيمی دارد و تو به ذات پروردگار دانا هستي. دربان اين مطلب را برای امام(ع) منتقل كرد. امام علي(ع) فرمود: به او بگو: خداوند تو را رحمت كند كه كم خرج و بسيار كمك‌كار هستي».
امام علي(ع) در حالی كه به شدّت خونريزی دارد، پيش از مرگ موعظه مي‌كند. فرمود: «ای مردم! هر كس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد. اجل سرآمد زندگی است - يعنی نفس انسان را به سوی مرگ سوق مي‌دهد - و فرار از مرگ رسيدن به آن است - يعنی انسان از مرگی فرار مي‌كند كه به سوی او مي‌آيد ولی به هر حال مرگ را درك خواهد كرد - چه روزگارانی كه در پی گشودن راز نهفته‌اش بودم - مي‌خواستم راز مرگ را كشف كنم- اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات كه اين علمی پنهان است - گويا به خودشان اشاره مي‌كند - اما وصيت من - امام فقط به مردمان آن دوره وصيت نمي‌كند بلكه وصيت او متوجه همه نسلهاست - درباره خداوند اين است كه چيزی را شريك او قرار ندهيد - در عقيده، عبادت و اطاعت به او شرك مورزيد - و درباره پيامبر(ص) اين است كه سنّت او را تباه نسازيد - سنت پيامبر، همه گفتارها، رفتارها و امضاهای پيامبر است.
«لقد كان لكم فی رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجو الله و اليوم الآخر و ذكر الله كثيراً»(احزاب/21) «ما آتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا»(حشر/7) «من يطع الرسول فقد أطاع الله»(نساء/80)
- اين دو ستون محكم را به پا داريد - منظور از اين دو ستون، يگانگی پروردگار و سنت پيامبر است. با اين دو ستون است كه ساختار هستي‌تان بر آنها استوار مي‌شود - و اين دو چراغ را فروزان نگاه داريد - چراغ اول يگانگی پروردگار است؛ اين چراغ از طريق قرآن كريم، عقل و قلب و زندگی انسان را روشن مي‌كند و چراغ دوم سنت پيامبر اكرم(ص) است - تا زمانی كه از حق منحرف نشده‌ايد ملامت نخواهيد شد - هيچگونه نكوهشی دامن شما را نخواهد گرفت - كه برای هر كس به اندازه توانايي‌اش وظيفه‌ای تعيين گرديده است - به هر انسانی به اندازه توانايي، وظيفه و مسؤوليت داده شده است - و به افراد نادان تخفيف داده شده است كه خداوند مهربان و دين استوار و امام آگاه است».





تجدیدوضو

تجدیدوضو مخصوصا برای نمازهای صبح ومغرب وعشاء
عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: إِنَّ مَنْ تَوَضَّأَ لِلْمَغْرِبِ كَانَ وُضُوؤُهُ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فِي يَوْمِهِ إِلَّا الْكَبَائِرَ وَ مَنْ تَوَضَّأَ لِلصُّبْحِ كَانَ وُضُوؤُهُ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فِي لَيْلَتِهِ إِلَّا الْكَبَائِرَ.
امام فرمودند:« هرکس برای نمازمغرب تجدیدوضوکند آن وضوکفاره است برای گناهانش در آن روزش مگرگناهان کبیره وهرکس برای نمازصبح تجدیدوضوکندآن وضوکفاره است برای گناهانش درشبش مگر گناهان کبیره.»

چگونگی وضو

چگونگی وضو
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ‏ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ… .
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون به نماز برخاستيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهايتان را تا بر آمدگی مسح كنيد… .
قَالَ وَ رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ: غَسْلَتَانِ وَ مَسْحَتَانِ .
ازابن عباس روایت شده :خداونددرآیه ی وضو: يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلىَ الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلىَ الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلىَ الْكَعْبَينْ‏ِ… دوشستن ودومسح کردن رابیان فرموده است.
مسأله 236 - در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوى سر و روى پاها را مسح كنند.

بررسی معانی واژه جهل در قرآن


چکیده:
درقرآن،مشتقّات مختلف جهل مانندجهالت،جاهل وجاهلیّت،یجهلون وتجهلون قریب به بیست باردرسورمختلف به کاررفته است که میان مفسرّین درمعنای آن اختلاف نظر وجوددارد. واژه ی جهل درمیان عرب به ویژه فارسی زبانان تحریف معنوی شده است وبیشتر،آن رامترادف نادانی ومتضّادعلم می دانند ولی آنچه ازتتبّع این واژه ومشتقّاتش دراصول لغت وزبان عربی برِ می آیدآن است که: این معنای محدودوتنگ برای واژه جهل،اصطلاح جدیدی است که دراثرنقل وترجمه ی فلسفه یونانی به عربی درمیان مسلمانان پدیدآمده است . جهل دراصل لغت دربرابرحکمت وتعقّل واندیشه قرارمی گیردوباآنهاتقابل دارد(نه باعلم)ازاینروتقریبامعنای سفاهت(نابخردی)وعمل سفیهانه (کارنابخردانه واحمقانه)رامی رساندآنگاه که ازروی خشم وحماقت وعدم بصیرت وآگاهی سرمی زند.بنابراین معنای جهالت آن است که بدون حکمت واندیشه وتأمّل کاری کنیدکه این امرمعمولامستلزم نرسیدن به واقع وحقیقت است درنتیجه ماده “جهل» در عربي به معناي پرخاشگري ، شدت در عمل ، ستم كردن به ديگران ، عدم بردباري و …یعنی به عنوان رذیله ی اخلاقی معنا شده است و اين معاني باناداني فرق داردچراکه عمل بدون علم مؤاخذه وتوبیخی دربرندارددرحالی که درقرآن اکثرمواردکه واژه ی جهل به کاربرده شده همراه با توبیخ است.

کلیدواژه:جهل،جهاله،نادانی،

ادامه »
1 2 3 5 6